تحقیقات نشان میدهد هرچه ازدواج در سن پایینتر اتفاق بیفتد و هرچه فاصله سنی زوجین بیشتر باشد احتمال طلاق بیشتر است. پس طلاق، مشکلات خانوادگی و تعارضات در زوجینی که اختلاف سنی زیادی با یکدیگر دارند بیشتر است. آماری که در ابتدا به آن اشاره کردم مربوط به طلاق است و موضوعات دیگری نیز وجود دارد که باید به آنها توجه کنیم. مثلا آمار دقیقی از تعداد طلاقهای عاطفی وجود ندارد؛ یعنی طلاقی که به صورت قانونی اتفاق نیفتاده است اما زوجین کاملا به صورت روانی از هم فاصله گرفتهاند و صرفا همخانه یکدیگر محسوب میشوند. یا آمارهای رسمی از مشکلات و نزاعهای خانوادگی نداریم اما آمارهای غیررسمی و تجربی به ما میگوید که از هر ۳ ازدواج یک ازدواج دچار ناکامی میشود و میتواند به سمت اختلافات زناشویی پیش برود. احتمال وجود اختلافات خانوادگی در کودکهمسری بیشتر است.
اخیرا آماری منتشر شده است که اعلام میکند در همدان ۴۴ مادر زیر ۱۵ سال وجود دارند و این یعنی اینکه کودکهمسری در حال افزایش است. علاوه بر اینکه کودکهمسری خطر افزایش طلاق را بالا میبرد مشکلات دیگری نیز به همراه میآورد. از جمله اینکه افرادی که در سنین پایین ازدواج میکنندآمادگی بیشتری برای انجام خشونتهای خانگی دارند و این خشونت میتواند جنبه فیزیکی و عاطفی داشته باشد.
برای مثال یک دختر ۱۳ یا ۱۴ ساله مهارتهای روانشناختی یا قدرت مقابله بالایی ندارد و این ضعف در مهارتهای روانشناختی و ضعف در قدرت مقابله باعث میشود، نتواند از خود در برابر خشونت دفاع کند. بیشترین اختلافات زناشویی در زوجینی که در سنین پایین ازدواج کردهاند به دلیل ناپختگیهای روانی است. یک دختر ۱۳ یا ۱۴ ساله توان کافی برای مدیریت مسائل ندارد و در مقابل همسرش به دلیل قدرت جسمی و فاصله سنی بیشتر میل بیشتری به خشونت دارد. افزایش بیماریهای مقاربتی در دخترانی که در سن پایین ازدواج میکنند، کاهش خودباوری، از دست دادن فرصتهای یادگیری و تحصیلی، مشکلات جسمانی به دلیل بارداریهای زودهنگام و سقط جنینهای مکرر، خیانتهای متعدد و افزایش طلاق عاطفی فقط بخشی از عواقب کودکهمسری است.
وقتی ما از کودکهمسری صحبت میکنیم فقط به این معنی نیست که ۲ نفر در سن پایین با هم ازدواج کنند، بلکه وقتی کودکهمسری به صورت قانون درمیآید زمینه برای سوءاستفاده به وجود میآید. مثلا مردانی که به خود اجازه میدهند در سن بالا با کودکان ازدواج کنند یا در بسیاری موارد باعث میشود مردانی که مبتلا به مشکلات مختلف مانند کودکآزاری هستند به راحتی با کودکان ازدواج کنند چون قانون این اجازه را به آنها داده است.
- بلوغهای هفتگانه
میدانیم که برای داشتن ازدواج موفق ملاکها و معیارهای متعددی وجود دارد. در برخی از متون از بلوغهای هفتگانه نام میبرند: بلوغ جسمی یعنی اندامهای جسمی فرد برای برقراری ارتباط جسمی رشد کرده باشد، بلوغ عاطفی یعنی فرد توانایی کنترل هیجانات خود را داشته باشد و بتواند ابراز احساسات کند و پذیرای احساسات دیگران نیز باشد، بلوغ روانی یعنی فرد بتواند به فردیت و استقلال خود و دیگری احترام بگذارد، بلوغ فکری یعنی فرد بتواند در مورد مسائل تحلیل درستی داشته باشد، بلوغ اجتماعی یعنی فرد توانایی زندگی در اجتماع را داشته باشد، بلوغ اقتصادی یعنی توانایی مالی داشته باشد و بلوغ معنوی یعنی از نظر ارزشهای اخلاقی به ثبات رسیده باشد.
ناگفته پیداست یک دختر ۱۳ یا ۱۴ ساله این بلوغها را ندارد. شاید از نظر جسمی به بلوغ رسیده باشد هرچند دخترانی که در ۱۱ سالگی در برخی مناطق همدان ازدواج میکنند حتی به تکامل جسمی نیز نرسیدهاند تا آمادگی برقراری رابطه جنسی یا بارداری را داشته باشند، اما حتی اگر به بلوغ جسمی رسیده باشند هم سایر بلوغها برای او اتفاق نیفتاده است. همین باعث میشود بیشتر این ازدواجها به سمت تعارضات و اختلافات متعدد پیش برود و زمینه مشکلات بعدی فراهم شود.
از نظر روانشناسی ۱۳، ۱۴ سالگی آغاز ورود فرد به بخش هویتیابی است. شاید فرد در این سن ملاکها و معیارهای خاصی داشته باشد اما در ۱۸، ۱۹ سالگی دیگر آن دختر سابق نخواهد بود و ملاکها و معیارهای او آنقدر تغییر میکند که زمینهساز مشکلاتی مانند خیانت میشود. برای اینکه فرد از نظر روانی برای ازدواج آمادگی داشته باشد باید مطالعه داشته باشد و نزد روانشناس برود.
فاجعه اینجاست که این دختر ۱۳ یا ۱۴ ساله قرار است مادر هم بشود یا پسر زیر ۱۵ سال قرار است پدر شود. برای مادر و پدر شدن که پیچیدهترین وظیفه در تمام دنیاست به پختگیها و صلاحیتهای زیادی نیاز داریم. ما آنقدر باید سلامت روان داشته باشیم که بتوانیم پذیرای یک فرد دیگر درزندگیمان باشیم، مسئولیتپذیر باشیم و آماده برخورد با چالشها باشیم، باید زندگی زناشوییمان به ثبات رسیده باشد تا توانایی پذیرش فرد دیگر را داشته باشیم و از همه مهمتر مهارتهای فرزندپروری را آموخته باشیم. سوال اینجاست وقتی کسی خود کودک است چطور میتواند پذیرای کودک دیگری باشد؟ پس کودکهمسری یعنی خطر افزایش طلاق و خطر افزایش فرزندپروری غلط.
برای نقش همسری و نقش مادری یک سری الزامات و چهارچوبهایی وجود دارد و یک دختر ۱۳ یا ۱۴ ساله اصلا زمانی برای رسیدن به این الزامات نداشته است چه برسد به اینکه بگوییم این الزامات را دارد. در تمام دنیا فرد زیر ۱۸ سال توانایی مدیریت خود را ندارد به همین دلیل گواهینامه نمیگیرد، نمیتواند استخدام شود یا خیلی چیزهای دیگر. حالا اینکه چرا اجازه ازدواج به او داده میشود جای سوال دارد.
نظر شما